تفکر استراتژیک تصویری از آنچه قرار است در آینده اتفاق بیفتد؛ میسازد، در حالی که میتواند برای وضع موجود نیز به کار گرفته میشود. داشتن تفکر استراتژیک به نظر تمرین سختی است، به خصوص اگر شما یک مشاور مالی پرمشغله یا یک حسابدار حرفهای باشید؛ زمانتان کم است و مجالی برای پیشبینی شرایط باقی نمیماند. اما با استفاده از تکنیکهایی که در ادامه به آنها اشاره میکنیم، هر کسی میتواند تفکر استراتژیک بهتری داشته باشد و در کارش به موفقیتهای زیادی دست پیدا کند. در ادامه با 6 موردی که میتواند به شما در راستای دستیابی به تفکر استراتژیک کمک کند، بیشتر آشنا خواهید شد.
1- به ذهنتان اجازه فکر کردن دهید
مجله کسبوکار هاروارد (HBR) عنوان میکند:
"افرادی که بصورت استراتژیک فکر میکنند، قادرند بین ایدهها، برنامهها و افراد مختلف ارتباط مناسبی ایجاد میکنند". سوال اینجاست که اگر به ذهن این فرصت را ندهیم تا به موضوعات مختلف فکر کند، چطور میتوانیم انتظار داشته باشیم تا این ارتباطات شکل بگیرد؟
اولین قدم تفکر استراتژیک این است که بدانید "شما باید فکر کنید"؛ یعنی باید به ذهنتان اجازه دهید تا در مورد مسائل مختلف مربوط به کسبوکار فکر کند. یکی از روشهای ساده، داشتن برنامهریزیهای روزانه و هفتگی برای فکر کردن است. فکر کردن میتواند در زمان پیادهروی، رانندگی یا حتی زمانهایی که تنها هستید اتفاق بیفتد. نکته مهم این است که طبق یک برنامه منظم فکر کنید.
2- از تمام توانایی ذهنتان استفاده کنید
به دلیل اینکه تفکر استراتژیک به دنبال ایجاد ارتباط است، باید دو مهارت اصلی فکر کردن را یاد بگیرید: فکر کردن بصورت واگرا (تفکر واگرا) و فکر کردن بصورت همگرا (تفکر همگرا). تفکر واگرا یعنی قادر باشید به یک تصویر بزرگ فکر کنید و در رابطه با آن، ایده دهید. تفکر همگرا نیز به این معناست که بتوانید بین ایدههایی که مطرح کردید، ارتباط مناسبی برقرار کنید. مطالعات در این زمینه نشان میدهد کسانی که به میزان بالایی نوآورانه فکر میکنند، این توانایی را دارند تا بین این دو مدلِ تفکر(همگرا و واگرا) تغییر حالت دهند و از یک مدل به مدل دیگر بروند. خبر خوب این است که هر کسی میتواند این توانایی را در خودش ایجاد کند و آن را بهبود دهد. یکی از روشهایی که برای تقویت این مهارت پیشنهاد میشود، تکنیکی به نام 6 کلاه تفکر است. این تکنیک بیان میکند با هر کدام از این 6 کلاه، میتوان رویکردهای مختلفی نسبت به مسائل داشت و در چارچوب دو حالت تفکر همگرا و تفکر واگرا فکر کرد. هر کدام از این کلاهها، رنگها و عناوین به خصوصی دارند که در زیر به آنها اشاره میشود:
· کلاه سبز رنگ: بیانگر بُعد احتمالات و ایدههای جدید
· کلاه قرمز رنگ: بیانگر بُعد درک و احساسات
· کلاه زرد رنگ: بیانگر بُعد احساس خوشبینی
· کلاه سفید رنگ: بیانگر بُعد اطلاعاتی
· کلاه آبی رنگ: بیانگر بُعد تفکر
· کلاه مشکی رنگ: بیانگر بُعد قضاوت
در ابتدا زمانیکه بین کلاههای مختلفی تغییر حالت میدهید، شاید احساس خوبی نداشته و با آن راحت نباشد اما دقت کنید که هرچه بیشتر در این زمینه تمرین کنید، بهتر خواهید شد و ذهن شما انعظافپذیری بیشتری در فکر کردن پیدا خواهد کرد.
3- افقهای ذهنیتان را گسترده کنید
یکی از دلایلی که توصیه میشود تا در مورد موضوعات مختلف فکر کنید این است که هرچه گستردگی و افقهای ذهنی بیشتری داشته باشید، فرصتهای بیشتری برای ارتباطات خواهید داشت. یکی از بهترین کارهایی که در این راستا میتوانید در کسبوکارتان انجام دهید این است که با چالشهای جدیدی روبرو شوید. همچنین برای تقویت این مهارت در زندگی روزمره نیز میتوانید گاهی از مسیرهای دیگری به خانه بروید و چیزهای جدیدی که در مسیرتان هستند را به خوبی نگاه کنید تا همه اینها به خوبی بتوانند ذهن شما را تحریک به فکر کردن کنند. البته به این قضیه هم توجه کنید که نیاز نیست همه تجربههای جدید را بصورت فیزیکی خلق کنید؛ گاهی میتوان با مطالعه در مورد موضوعات جدید، ایدههای جدید و حتی نظرات مختلف به تقویت تفکر استراتژیک کمک کرد.
بسیاری از کارشناسان اعتقاد دارند بهترین متفکران استراتژیک کسانی هستند که بصورت T شکل فکر میکنند. یعنی کسانی که در سطح افقی حرف T که نشاندهنده میزان دانش فرد در یک حوزه خاص و در سطح عمودی آن، که نشاندهنده عمق و وسعت دانش آن فرد در همان حوزه است، دانش کافی و عمق زیادی داشته باشند. بنابراین، به همان نسبت که باید به میزان گستردهای مطالعه کنید، باید قادر باشید تا نکات مهم و کلیدی زمینهی مورد علاقهتان را کسب کنید. همچنین با شرکت در سمینارها و کنفرانسها، این شانس را دارید تا در حوزه موردنظر خود، اطلاعات بهروزتری بدست آورید.
4- با کسانی که نظرات متفاوتی با شما دارند، تبادل نظر کنید
یکی دیگر از راههای پرورش تفکر استراتژیک، صحبت در مورد ایدهها با افراد مختلف است و زمانی این کار ارزش بیشتری خواهد داشت که با افرادی به تسهیم ایده بپردازید که متفاوت از شما فکر میکنند؛ چرا که اساساً هدف از تفکر استراتژیک، علاوه بر فکر کردن در مورد ایدههای جدید، بحث و تبادل نظر در مورد موضوعات مختلف با دیگران است که میتواند به تقویت این تفکر کمک کند.
حتی میتوان از روش طوفان فکری استفاده کرد تا بتوان ایدههای بیشتری را به اشتراک گذاشت. برای مثال ارتباط افراد در قالب طوفان فکری با تخصصهای فروش و فنی یا افراد درونگرا و برونگرا میتواند منبع بسیار ارزشمندی برای تولید ایدههای جدید باشد.
همچنین مشتریان شما در کسبوکار میتوانند به عنوان یک منبع مهم برای ایدههای جدید محسوب شوند. استفاده از راهکارهایی که بتواند این افراد را برای به اشتراک گذاشتن نظراتشان تشویق کند، نه تنها به تقویت روابط و افزایش اعتماد طرفین کمک میکند بلکه به عنوان راهی مناسب برای تقویت تفکر استراتژیک شناخته میشود.
5- دیگران را تشویق کنید تا استراتژیک فکر کنند
هرچه یک ذهن استراتژیست بتواند ایدههای بیشتری خلق کند، برای یک کسبوکار بهتر است. اما سوال این است که چرا معمولاً فرهنگ استراتژیک فکر کردن در سطح سازمان وجود ندارد؟ راحتترین روش برای انجام این کار این است که به افرادی که راههای بهتری برای انجام دادن کارها پیشنهاد میدهند، پاداش دهیم. نیازی نیست پاداش صرفاً مالی باشد، بلکه حتی میتواند در حد تمجید از آن فرد در جمع، به دلیل ارائه یک راهحل جدید باشد.
6- تصمیم خود را بگیرید
چیزی که لازم است بدانید این است که استراتژی فقط در مورد فکر کردن نیست؛ بلکه به موارد اجرایی هم میپردازد. در واقع به محض اینکه شروع به مطرح کردن ایدهها و ایجاد ارتباطات کردید، باید تصمیم بگیرید تا در قدمهای بعدی و با توجه به محدودیت پول، منابع و زمان چه کارهای بهینهای انجام دهید. برای اینکه استراتژی شما موثر واقع شود، نیاز دارید تا تصمیمات مختلفی بگیرید؛ از سرمایهگذاری بر روی یک دفتر کار جدید گرفته تا استخدام یا تعدیل نیروها و... همگی میتواند جزو تصمیمات اجرایی باشند. بدترین کاری که در زمینه اجرای استراتژی میتوان انجام داد این است که به دلیل اینکه نتوانستید تصمیمی در ادامه راه بگیرید، فکرها و ایدههای استراتژیک به هدر بروند.
ارزش واقعی تفکر استراتژیک
در نهایت باید این نکته را مدنظر داشته باشید که ارزش واقعی تفکر استراتژیک صرفاً خلق ایده یا اخذ تصمیمات بهتر نیست؛ بلکه زمانی ارزش واقعی خواهد داشت که بتوانید چارچوبی بسازید تا آینده کسبوکار شما را تا حدود زیادی نشان دهد، کمک کند تا مدیر بهتری شوید و به شما این شانس را بدهد تا به موفقیتهای بلندمدت دست پیدا کنید.